loading...
مسابقه عشق
farhad بازدید : 13 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)

                   



بــه چـــــــــه مـیـخــــــــنـدی تـــــو؟

 

 

بـــه مـفـهــــــــوم غـــم انـگــــــــــیـز جــــــــدایـــــــی؟

 

 

بــه چـــــه چیـــــــــــز؟

 

 

بــه شـکـسـتن دل مــــــــن یــا بــه پـــــیـروزی خــــــــویــــش؟

 

 

بــه چــــــه مـیـخــــــــنـدی تــــــــو؟

 

 

بــه دل ســـــــاده ی مـــــــــــن مــــــــی خـنـــــــــدی؟

 

 

کــــــــه دگــــــــر تـا بــه ابـــــــــد نـیـــــــــــز بــه فــــــــــکـر خــــود نـیـسـت!

 

 

خــــــــنـده دار اســـــت بـخــــــــــــند.....

 

 

 


farhad بازدید : 10 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
قوه قضائيه به استناد «آیین‌نامه نحوه جذب، گزینش و کارآموزی داوطلبان تصدی امر قضاء و استخدام قضات»مصوب 26/2/1392 رييس محترم قوه قضائيه و با عنايت به اصل انتخاب اصلح و لزوم شايسته سالاري در تصدي منصب خطير قضاء،از اشخاص واجد شرايط ذيل ازطريق برگزاري آزمون كتبي ومصاحبه علمي و با همكاري سازمان سنجش آموزش كشور ثبت نام به عمل می آورد.


farhad بازدید : 12 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)



استاد این غزل را در مورخه ۲۰/۷/۸۸ نوشته اند و فعلا در هیچ جا منتشر نشده است



چون صبا بر سر کوی تو گذر خواهم کرد

هر چه خاک است در آن کوچه به سر خواهم کرد

                       ماه من ! از پس آن پرده برون آی شبی

                                   چند دزدیده به روی تو نظر خواهم کرد؟

                      هردم از عشوه شیرین دهنی خواهم گفت

        کام خود را همه پر شهد و شکر خواهم کرد

تا رقیبان به سر کوی توام ره ندهند

       سجده از دور به آن کوچه و در خواهم کرد

                    در چمن با من اگر جلوه گل دست دهد

                                 وصف رخسار تو با مرغ سحر خواهم کرد

                        گر چه ایام جوانی سپری گشت، ولی

            عشق تا تیغ زند، سینه سپر خواهم کرد

"نظمی" از کعبه به کام دل خود گر نرسی

چاره کار تو از جای دگر خواهم کرد


منبع:

http://alinazmi.blogfa.com/


farhad بازدید : 15 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
این روزا 


هوای اهواز به جای پاییز مثل همیشه


مثل هرسال 


ادمویادبهار می اندازه...


farhad بازدید : 12 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (0)
ابوالحسن، علی بن محمد بن علی بن موسی الهادی النقی العسکری، دهمین امام شیعیان که از وی با عنوان امام علیّ نقی یا امام هادی یاد می‌کنند. جز هادی، معروفترین لقب او نقی است.[۲] نام او، «علی» و کنیه‌اش «ابوالحسن ثالث» و از القابش نقی، هادی، امین، طیب، ناصح و مرتضی را ذکر کرده‌اند. شیعیان وی را با فرزندش حسن بن علی، «امامین عسکریین» می‌خوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر خلفای عباسی بودند.[۳] زندگی او مصادف با ضعف عباسیان[۴] بود. از او رساله‌ای در جبر و اختیار و چند زیارت نقل شده‌است. منابع شیعیان کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.

در زمان کشته شدن پدرش محمد بن علی در بغداد در مدینه حضور داشت و همچون او در کودکی و هشت سالگی به امامت رسید. مطابق وصیت پدرش او وارث دارایی‌های پدر پس از سپری‌شدن صغر سن می‌شد. پیروان محمد بن علی اکثرا امامت او را پذیرفتند؛ اما بعدها گروه کوچکی برادرش موسی را امام دانستند. این گروه پس از آنکه موسی خود را از آنان جدا کرد دوباره پیرو علی بن محمد گشتند.[۲]

وی پیش از خلافت متوکل در آرامش در مدینه می‌زیست. متوکل عباسی برای آنکه بنیان خلافت –به عنوان یک نهاد سنی‌مذهب– را محکم کند[۶] دشمنی آشکاری را با شیعیان آغاز کرد و شروع به آزار و اذیت آنان نمود[۷]. خلافت متوکل و سیاست ضد علوی او برای علی سختی‌هایی به بار آورد.[۵] پس از خلیفه شدن متوکل، حاکم مدینه، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به متوکل نوشت و به او در مورد فعالیت‌های علی و پیروانش هشدار داد[۲]. او نوشت که علی در خانه‌اش پول، سلاح و نوشته‌های ممنوعه نگهداری می‌کند[۸] [۹]. در جواب علی نامه‌ای به متوکل در دفاع از اتهامات و شکایت از حاکم مدینه نوشت. متوکل حاکم مدینه را خلع و علی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد، ولی از او خواست که با خانواده و خدمه به درگاه او نقل مکان کند.[۲] علی بن محمد در مدینه توانست به خوبی نقش رهبری شیعیان را ایفا کند و به همین دلیل متوکل در سال ۲۳۳ یحیی بن هرثمه را مأمور انتقال وی به سامرا کرد. وقتی یحیی وارد مدینه شد مورد مخالفت مردم قرار گرفت و در ابتدا گفت هیچ خطری او را تهدید نمی‌کند. وقتی علی بن محمد به بغداد رسید مردم بسیاری جمع شدند نا او را ببینند و فرماندار اسحاق بن ابراهیم طاهری به ملاقات او آمد و تا پاسی از شب نزد او ماند. وی در ۲۳ رمضان ۲۳۳ وارد سامرا شد. خلیفه فوراً وی را به حضور نپذیرفت ولی فردای آن روز خانه‌ای را برای اقامت او اختصاص داد. علی بن محمد بقیه عمرش را در سامرا ماند. از وی نقل شده که او داوطلبانه به سامرا آورده نشده ولی از آنجا که کیفیت آب و هوا را می‌پسندد فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد.[۲] به نظر می‌رسد او احترام خلیفه را جلب کرده بود و اگرچه تحت نظر بود آزاری به او نرسید. وی به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.[۵]

از برجسته‌ترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد می‌توان نام اینان را ذکر کرد:

  1. عبدالعظیم حسنی
  2. حسن بن راشد
  3. عثمان بن سعید عمری

در سامرا، علی بن محمد اگرچه به طور مستمر تحت نظر بود، می‌توانست آزادانه در شهر بگردد و با طبقه بالای جامعه ارتباط برقرار کند. او آشکارا قادر بود ارتباط مستمری با نمایندگانش را حفظ کند، که مامور رساندن نامه‌ها و دستورها و جمع‌آوری خمس شیعیان بودند. وی بعدها در سامرا چندین خانه خرید.[۲] حامد الگار می‌گوید سخت‌گیری‌های متوکل عباسی[۱۰] باعث تقیه کامل و ناپیدایی‌اش از جامعه شد[۱۱]. رساله‌ای در خصوص اختیار انسان و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده می‌شود و توسط ابن شعبه حرانی ذکر شده‌اند.[۲] زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست[۱۲][۱۳].

مرگ

علی بن محمد سرانجام به دستور معتز در روز ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در ۴۱ سالگی در زندان کشته شد. مدت امامت علی بن محمد ۳۳ سال بود. بنا به سنت شیعه او مسموم شد.[۵] ابن بابویه گفته‌است که او توسط متوکل، یا معتمد مسموم شد، گرچه هیچ یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند.[۲] گرچه مقاتل الطالبین او را جزو شهدای علوی قید نمی‌کند.

خلیفه معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای نماز میت او فرستاد. وقتی جمعیت عظیم مردم برای عزاداری جمع شدند، پیکر او به خانه‌اش که او از دلیل بن یعقوب مسیحی خریده‌بود بازگردانده‌شد و آنجا به خاک سپرده‌شد. پسرش ابوجعفر، که به نقلی در ابتدا جانشین او در امامت به شمار می‌رفت پیش از او در سامرا درگذشته‌بود. دو پسر دیگر او - حسن، که جانشینش شد - و جعفر از او باقی ماندند.[۲] بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، جانشینی پسرش حسن عسکری را حتی قبل از تولد او و همچنین در پاسخ به شیعیان درباره امامت پسرش محمد، ضمن رد امامت محمد، به شیعیان یادآوری کرده و او را پسر بزرگتر خود نیز خوانده‌است.[۱۴] شیعیان همچنین معتقدند که بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد.[نیازمند منبع] باب او محمد بن عثمان العمری بود که پدرش عثمان بن سعید وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود. شیعه اثنی عشری پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً محمد بن نصیر نمیری که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذار فرقه‌ای از غلات شیعه به نام نصیریه شمرده می‌شود.[۵]

کرامات

روایات شیعه کرامات بسیاری را به علی بن محمد الهادی نسبت می‌دهد[۲]. تعداد این کرامات به‌ویژه برای علی‌النقی بیشتر از سایر امامان شیعه ذکر شده‌است[۱۵]. به طور خاص او چنین توصیف شده که؛

  • دانش زبان‌های ایرانیان، اسلاوها، هندیان و نبطیان، علاوه بر از پیش دانستن طوفان‌ها و پیشگویی مرگ‌ها و دیگر رخدادها به او اعطا شده‌بود.[۲]
  • گفته‌شده او متوکل را لعنت کرد و مرگ او را سه روز پس از این که خلیفه او را تحقیر کرده بود (با دستور دادن به او، به همراه هاشمیان و دیگر بزرگان، که از اسب پیاده شوند و جلوی او و فتح بن خاقان پیاده راه بروند) یا زندانی اش کرده بود پیش بینی کرده بود.[۲]
  • در حضور متوکل، او با گذاشتن زنی که به دروغ می‌گفت زینب دختر حسین بن علی است در لانه شیر برای اثبات این که شیرها به بازماندگان علی آسیب نمی‌زنند، نقاب از چهره او برداشت.[۲]
  • او شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود زنده کرد و آنرا واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با حقه‌هایش به او بی احترامی کند ببلعد؛[۲]
  • مشتی ماسه و سنگ را برای یک پیرو فقیرش به طلا تبدیل کرد.[۲]

بمب‌گذاری در حرم

حرم علی نقی و حسن عسگری پس از انفجار و تخریب

در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک بمبگذاری در حرم عسکریین، به مقبره هادی و پسرش حسن عسکری آسیب فروانی زد[۱۶]، حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.[۱۷]

 

 


farhad بازدید : 11 دوشنبه 15 مهر 1392 نظرات (0)
نماینده مردم کرمانشاه در خانه ملت:
ایران در اجرای کنوانسیون منع اشاعه سلاح‌های شیمیایی سرآمد است

نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی گفت: ایران در اجرای کنوانسیون منع اشاعه سلاح‌های شیمیایی سرآمد است و فرصت اجرای قانون مجلس در احقاق حقوق جانبازان شیمیایی به‌دست آمده است.

خبرگزاری فارس: ایران در اجرای کنوانسیون منع اشاعه سلاح‌های شیمیایی سرآمد است

سعید حیدری‌طیب امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در کرمانشاه، با تاکید بر موفقیت و بازتاب چشمگیر سخنان رئیس‌جمهور ایران در سازمان ملل گفت: سخنان رئیس‌جمهور در سازمان ملل نشانگر قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران و بیانگر نرمش قهرمانانه بوده و این نظام در اجرای کنوانسیون منع اشاعه سلاح‌های شیمیایی سرآمد است.

وی با تاکید براینکه فرصت اجرای قانون مجلس در احقاق حقوق جانبازان شیمیایی به‌دست آمده، گفت: اعتراف رئیس‌جمهور آمریکا به قربانی‌ شدن ایرانیان در سال‌های هشت سال جنگ تحمیلی توسط صدام و رژیم‌های بعثی موید این مطلب است.


farhad بازدید : 14 دوشنبه 15 مهر 1392 نظرات (0)
صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند


farhad بازدید : 9 دوشنبه 15 مهر 1392 نظرات (0)

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺟﺪﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺷﮑﺴﺖ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﺸﮑﻨﻪ ! ﯾﮑﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ , ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻦ , ﺍﻣﺎ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯿﺎﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﭼﻮﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ ! ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﺎﺩﻣﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﻔﺖ ﺳﯿﻨﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻪ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺁﺏ ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﺮﺩﻡ , ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻩ ! ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ ! ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﯾﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ! ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯿﺎﻡ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﮐﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺷﺪﻡ ﯾﻪ دختر بود ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ , ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻩ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻢ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﺭﻩ ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﮑﻨﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯﻡ ﺩﻭﺭ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻣﺶ ! ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮﺵ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯﻡ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻣﺶ ! ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ , ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ , ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﮕﺮﻓﺘﻤﺶ ﮐﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ , ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻩ , ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺸﻪ , ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ , ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﺸﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮﻩ ... ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺮﺵ ﺑﺎ ﮐﺴﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ… ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ! ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ…

تعداد صفحات : 15

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 148
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 43
  • بازدید سال : 99
  • بازدید کلی : 8,536